ارزش نسبی رشد

ساخت وبلاگ

آیا پتانسیل واقعی ارزش سهامدار در رشد بیشتر یا حاشیه اضافی نهفته است؟در اینجا راهی برای تعیین اینکه بازار چه پاداش می دهد وجود دارد - Ceos باید این ابزار را در نوک انگشتان خود نگه دارد.

طی یک سال گذشته ، من یک بررسی ساده و غیر رسمی از دوستان و همکاران در زمینه تجارت ، مشاوره و بانکداری سرمایه گذاری انجام داده ام. من فقط یک سؤال می پرسم: "به نظر شما کدام یک برای شرکت شما ارزشمندتر است - با یک درصد درصد رشد یا به دست آوردن درصد حاشیه ای را بدست آورید؟"

از نظر آن ، یک نقطه حاشیه بسیار با ارزش تر به نظر می رسد: 100 ٪ حاشیه اضافی به خط پایین می رود ، در حالی که بیشتر پاسخ دهندگان موافق هستند ، تنها 7 ٪ تا 8 ٪ از نقطه رشد اضافی به سود تبدیل می شود - و این همان استبا فرض حاشیه سود پایدار است. اما بازرگانان باتجربه همچنین می دانند که رشد با گذشت زمان تأثیر ترکیبی دارد که باعث تقویت سود بلند مدت می شود. بنابراین بیشتر 30 نفر از افرادی که من با آنها صحبت کردم با تخمین اینکه یک نقطه رشد و نقطه حاشیه احتمالاً به همان اندازه در ارزش سهامدار نقش دارد.

اعتراف می کنم که نظرسنجی من علمی نیست. با این وجود ، به نظر من این نکته جالب توجه است که رهبران و مشاوران با تجربه و مشاور از تأثیر نسبی که رشد و حاشیه اضافی بر ارزش سهامداران دارد ، احساس روشنی ندارند. تحقیقات رسمی من نشان می دهد که رشد و حاشیه چیزی جز معادل آن است. رشد اغلب به مراتب با ارزش تر از آنچه مدیران فکر می کنند است. و این اشتباه است که فرض کنیم که سودآوری همیشه برای دستیابی به رشد باید قربانی شود (اگرچه مطمئناً مواردی وجود دارد که انجام می شود). برای برخی از شرکت ها ، متقاعد کردن بازار مبنی بر اینکه می توانند فقط با یک درصد درصد اضافی رشد کنند ، می توانند به ارزش شش ، هفت یا حتی ده نقطه حاشیه اضافی باشند.

برای برخی از شرکت ها ، متقاعد کردن بازار مبنی بر اینکه می توانند فقط با یک درصد درصد دیگر رشد کنند ، می توانند به ارزش شش ، هفت یا حتی ده نقطه بهبود حاشیه باشند.

در عمل ، انتخاب اتخاذ یک استراتژی رشد یا یک استراتژی بهبود حاشیه به ندرت آشکار است و بسیار به صنعت و عوامل خاص شرکت بستگی دارد. برخی از بنگاهها به طور معمول ارزش رشد را کم وزن می کنند و بنابراین به خطر می اندازند که عملکرد و پایداری آنها را به خطر می اندازد. برخی دیگر اهرم های رشد را هنگامی که ارزش سهامدار به بهترین وجه با افزایش حاشیه ها و جریان نقدی ارائه می شود ، می کشند. و برخی از آنها با جنگ آخر می جنگند و با رویکردی که زمان آن گذشته است ، می ماند. اگر مدیران بخواهند تصمیمات درستی در تخصیص منابع و انرژی خود در بین پروژه های رشد و ابتکارات بهبود حاشیه بگیرند ، آنها نیاز به درک بهتر ارزش نسبی رشد دارند. با این اطلاعات ، آنها می توانند اهداف مناسب برای شرکت های خود را شناسایی کرده و مهارت های سازمانی مناسب را برای دستیابی به آن اهداف بسازند.

در صفحات زیر ، یک متریک جدید به نام ارزش نسبی رشد (RVG) و چارچوب تحلیلی که از آن پشتیبانی می کند ، ارائه می دهم. اول ، من RVG های چندین شرکت مشهور را بررسی خواهم کرد و توضیح می دهم که چرا این تعداد متفاوت است و آنچه در مورد استراتژی های آن شرکت ها می گویند. همانطور که این تحلیل ها نشان می دهد ، بسیاری از سازمان ها بیشتر از ارائه دلیل بازار برای انتظار رشد اضافی نسبت به بهبود ساختار هزینه خود سود می برند. در مرحله بعد ، من به این فرض ناگفته خواهم پرداخت که رشد و سودآوری در طولانی مدت ناسازگار است و نشان می دهد که بسیاری از شرکت ها در ارائه هر دو مؤثر هستند. سرانجام ، من نشان خواهم داد كه چگونه مدیران می توانند از چارچوب RVG استفاده كنند تا به آنها در تعریف استراتژی هایی كه رشد و سودآوری برای سازمان های خود را در هر دو سطح شرکتی و واحدهای تجاری تعادل می دهد ، تعریف كنند.

اندازه گیری ارزش نسبی رشد

متریک RVG ارزش یک درصد افزایش درصد رشد را به عنوان متعدد از ارزش یک درصد افزایش در حاشیه سود عملیاتی یک شرکت بیان می کند. هرچه چند برابر بالاتر باشد ، رشد با ارزش تر برای یک شرکت است. به عنوان مثال ، چند مورد از 6 به این معنی است که یک شرکت می تواند شش برابر ارزش سهامدار را از اضافه کردن 1 ٪ از رشد نسبت به آنچه که از افزایش حاشیه عملیاتی 1 ٪ ایجاد می کند ، ایجاد کند. RVG برای شرکت های نقل شده می تواند به طور کامل بر اساس داده های در دسترس عموم تخمین زده شود. این روند شش مرحله طول می کشد:

مرحله 1:

میانگین وزن شرکت سرمایه را محاسبه کنید. این امر برای تعیین نسبت بدهی به سهام و هزینه بدهی نیاز به استفاده از ترازنامه استاندارد و برگه درآمد دارد. من معمولاً هزینه بدهی را از P& L تخمین می زنم و از نرخ بهره قراردادی که گاهی در گزارش های 10 K ارائه می شود. هزینه سهام را می توان از داده های قیمت سهام تاریخی با استفاده از مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه استاندارد (CAPM) تخمین زد.

گام 2:

یک مدل ارزشیابی جریان نقدی با تخفیف اساسی (DCF) ایجاد کنید. این شامل تعیین جریان نقدی پایدار یک شرکت ، تعدادی است که قدرت درآمد مداوم تجارت را به خود اختصاص می دهد. شماره جریان پول پایدار با هزینه های یک بار یا با تغییر ترازنامه ناپایدار (مانند تأخیر در پرداخت به طلبکاران برای آزاد کردن پول نقد) مورد استفاده قرار نمی گیرد و از نظر ایده آل برای چرخه صنعت تنظیم می شود. در مرحله بعد ، مهندس معکوس انتظارات رشد سهامداران را با ترکیب مدل DCF با قیمت سهام فعلی. این معادله ای را به همراه خواهد داشت که در آن نرخ رشد مورد انتظار تنها ناشناخته است.

مرحله 3:

برای تعیین نرخ رشد مورد انتظار از جبر استاندارد برای حل معادله استفاده کنید.

مرحله 4:

با در نظر گرفتن این نرخ رشد به عنوان نقطه شروع ، سود سهامدار را محاسبه کنید که در صورت افزایش نرخ رشد با یک درصد درصد اضافی ، نتیجه می گیرد.

مرحله 5:

تأثیر یک نقطه اضافی از حاشیه را بر ارزش سهامداران محاسبه کنید.

مرحله 6:

با تقسیم ارزش رشد بر ارزش حاشیه ، ارزش نسبی رشد را تعیین کنید.

بیایید به یک مثال ساده نگاه کنیم که در آن RVG را برای یک شرکت واقعی (اما مبدل) در بخش خدمات مالی محاسبه می کنم. این شرکت دارای 700 میلیون دلار سرمایه در بازار است و ارزش بدهی معوق آن 300 میلیون دلار است که ارزش کل شرکت 1 میلیارد دلار و نسبت بدهی به سهام 3: 7 را به آن می دهد. درآمد سالانه در سال گذشته 400 میلیون دلار بوده و درآمد قبل از بهره و مالیات (EBIT) 68 میلیون دلار بوده است که حاکی از حاشیه عملیاتی 17 ٪ است. جریان نقدی این شرکت برای توزیع به سهامداران 40 میلیون دلار بود (EBIT به صورت مالیات پس از مالیات ، به علاوه استهلاک ، هزینه های کمتر سرمایه). خلاصه ای از محاسبه RVG شش مرحله ای برای شرکت در نمایشگاه "محاسبه ارزش نسبی رشد" نشان داده شده است.

محاسبه ارزش نسبی رشد

مدیران برای انجام انتخاب های استراتژیک مناسب نیاز به درک روشنی از تأثیر نسبی رشد و حاشیه اضافی بر ارزش سهامداران دارند. ابزار ارائه شده در اینجا به مدیران این امکان را می دهد تا ارزش نسبی رشد (RVG) را برای شرکت های خود و برای رقبای خود اندازه گیری کنند. با استفاده از داده های برگشتی و برگه درآمد و همچنین ابزارهای مالی استاندارد ، مدیران ابتدا نرخ رشد را که بازار انتظار دارد یک شرکت را ارائه دهد ، تعیین می کنند. در مرحله بعد ، آنها ارزش نسبی رشد را محاسبه می کنند: میزان آن که یک درصد اضافی از رشد در مقایسه با یک نقطه اضافی از حاشیه ، بر ارزش سهامداران تأثیر می گذارد.

اولین قدم برای تعیین RVG استفاده از فرمول CAPM است. این هزینه برای شرکت 12. 5 ٪ هزینه عدالت را به ما می دهد. ما هزینه بدهی را به طور متوسط 6 ٪ تعیین می کنیم (از هزینه بدهی در P& L محاسبه می شود و نشان دهنده سررسید بدهی شرکت است). با توجه به نسبت بدهی به سهام 3: 7 و با فرض نرخ استاندارد مالیات شرکتها از 35 ٪ ، این تعداد متوسط هزینه 10 ٪ سرمایه را به ما می دهد.(به مرحله 1 نمایشگاه مراجعه کنید.)

در مرحله 2 ، ما یک مدل جریان نقدی با تخفیف ساده ایجاد می کنیم که به ما این امکان را می دهد تا نتیجه رشد بازار را از این شرکت استنباط کنیم. به خاطر سادگی ، ما از یک فرمول استاندارد دائمی استفاده خواهیم کرد ، که در آن ارزش شرکت یک شرکت برابر است با جریان نقدی خود با تخفیف متوسط وزنی سرمایه (WACC) منهای نرخ رشد مورد انتظار یا g. با استفاده از فرضیات ذکر شده در بالا ، ما به معادله ارزیابی زیر می رسیم: 1 میلیارد دلار = 40 میلیون دلار / (10 ٪ - گرم). در مرحله 3 ، ما این معادله را حل می کنیم و نرخ رشد مورد انتظار 6 ٪ را به ما می دهیم.

اکنون ما آماده محاسبه مقدار یک نقطه رشد اضافی هستیم (مرحله 4). ما به سادگی یک درصد درصد را به نرخ رشد مورد انتظار خود اضافه می کنیم و آن را به معادله ارزیابی خود باز می گردیم تا ببینیم چه تاثیری در ارزش شرکت دارد. ما 40 میلیون دلار را 3 ٪ (10 ٪ کمتر از 7 ٪) تقسیم می کنیم ، که به ما ارزش شرکت 1. 333 میلیارد دلار می دهد. بنابراین ، نقطه اضافی رشد ، 333 میلیون دلار ارزش شرکت ایجاد کرده است ، که 70 ٪ از آنها (به یاد داشته باشید که نسبت بدهی به سهام 3: 7) ارزش سهام است و 233 میلیون دلار به دست می آورد.

با حرکت به مرحله 5 ، ارزش یک درصد اضافی از حاشیه را محاسبه می کنیم. با درآمد 400 میلیون دلاری ، قبل از مالیات 4 میلیون دلار به ارزش 4 میلیون دلار ارزش دارد. تعدیل نرخ مالیات 35 ٪ ما را با افزایش خالص جریان نقدی 2. 6 میلیون دلار در سال به ما می دهد. اکنون ما از مدل اصلی DCF خود استفاده می کنیم تا ببینیم جریان نقدی از نظر ارزش شرکت اضافه شده چه چیزی را نشان می دهد. ما 2. 6 میلیون دلار را با هزینه سرمایه کمتر از نرخ رشد مورد انتظار (2. 6 میلیون دلار / 4 ٪) تخفیف می دهیم ، و 65 میلیون دلار ارزش شرکت اضافه شده یا 45. 5 میلیون دلار ارزش سهامدار را به ما می دهد (دوباره نشان دهنده نسبت بدهی به سهام 3: 7 است).

مرحله آخر محاسبه RVG شرکت با تقسیم مقدار حاصل از رشد (مرحله 4) با ارزش حاصل از حاشیه (مرحله 5) است. RVG 5. 1 به ما می گوید که یک نقطه رشد اضافی به اندازه 5. 1 نقطه حاشیه اضافی ارزش دارد.

این محاسبه یک روش ساده برای ارزیابی ارزش نسبی رشد برای شرکت شما و همچنین ارائه یک دید سریع "خارج از کشور" از هر شرکت دولتی است. البته روشهای بیشمار و دقیق تر برای رسیدن به شماره وجود دارد. به عنوان مثال ، گاهی اوقات برای گسترش مدل رشد دائمی اساسی به یک مدل DCF پیچیده تر که نزدیک مدت در مقابل چشم انداز رشد بلند مدت را متمایز می کند ، ارزشمند است. یا ، داده های شرکت در مورد هزینه سرمایه و چشم انداز بازده رشد برای واحدهای تجاری خاص می تواند گنجانیده شود. همچنین می توان نرخ رشد پیش بینی شده بازار را به شماره هایی تقسیم کرد که نشان دهنده رشد محور از یک سو و رشد ارگانیک از سوی دیگر است. اما در تجربه من ، رویکرد ساده معمولاً کاملاً آشکار است. بر اساس داده ها ، می توانید در مورد استراتژی شرکت خود تصمیمات مهمی بگیرید. و با استفاده از اطلاعات در دسترس عموم ، می توانید به هر تعداد شرکت های مختلف با کم و بیش همان شرایط را بررسی کرده و در نتیجه مبنای صحیحی برای مقایسه ایجاد کنید. نمایشگاه "رژه رشد شرکت" RVG را برای تعدادی از شرکت های پیشرو در لیست عمومی ایالات متحده ، از جمله برخی ذکر شده در این مقاله ، نشان می دهد و ناپیوستگی های جالب بین جایی که ارزش واقعی برای برخی از شرکت ها و استراتژی های آنها نهفته است ، برجسته می کند.

رژه رشد شرکت ها

من تعدادی از شرکتهای مشهور آمریکایی را مطالعه کردم تا تعیین کنند که تعداد نسبی رشد آنها (RVG) در مورد اولویت های استراتژیک بیان شده یا ضمنی آنها چه می گوید. هرچه RVG بالاتر باشد ، رشد با ارزش تر برای یک شرکت در مقایسه با حاشیه است. در این نمونه ، برخی از شرکت ها ، مانند Pfizer ، به وضوح در مسیر صحیح قرار دارند ، در حالی که برخی دیگر مانند مریل لینچ و Office Depot ، قطع ارتباط بالقوه بین استراتژی های خود را برای بهبود ارزش سهامدار و مکان پتانسیل واقعی نشان می دهند.

آنچه RVG به ما می گوید

محاسبه RVG به مدیران این بینش را می دهد که استراتژی های شرکت ها برای ارائه ارزش کار می کنند و اینکه آیا شرکت ها قدرتمندترین اهرم ها را برای ایجاد ارزش می کشند. اکنون چهار شرکت مشهور را در نظر بگیریم تا ببینیم RVG های آنها در مورد آنها چه می گوید. تجزیه و تحلیل در این مثالها دقیق نیست ، اما نشان می دهد که مدیران این شرکت ها باید به دنبال ارزش باشند - و چقدر موفق در استخراج آن هستند.

Procter & Gamble.

تا زمان اعلام 57 میلیارد دلاری خود از غول پیکر تراش ، P& G بیشتر به عنوان یک داستان چرخش شناخته می شد. در سال 2001 ، این شرکت 9،600 شغل را از بین برد و اولین کاهش سربار خود را در بیش از پنج سال انجام داد. به عنوان بخشی از تلاش شرکت برای دستیابی به راندمان عملیاتی ، هزینه های سرمایه نیز 1. 5 ٪ از فروش کاهش یافته است. به نظر می رسید که بازار این ابتکارات را با خوشحالی پاداش می دهد. طی چهار سال گذشته ، سرمایه گذاری در بازار P& G حدود 70 میلیارد دلار افزایش یافت.

اما به شماره ها نگاه کنید و خواهید دید که موفقیت Procter & Gamble ارتباط بیشتری با ابتکارات رشد شرکت نسبت به اقدامات کاهش هزینه آن داشته است. قیمت سهام P& G (در حدود 55 دلار در زمان این نوشتار) دلالت بر این داشت که سرمایه گذاران انتظار داشتند که این شرکت تقریباً 4. 4 ٪ در سال رشد کند.(من از مدل رشد دائمی نشان داده شده در مرحله 2 روش RVG برای به دست آوردن نرخ رشد مورد انتظار استفاده کردم ، با فرض ارزش شرکت 157 میلیارد دلار ، یک جریان نقدی پایدار 5. 6 میلیارد دلار و میانگین وزنی سرمایه 8 ٪.)این بسیار پایین تر از میانگین رشد درآمد سه ماهه اخیر در حدود 10 ٪ اما بسیار بالاتر از رشد GNP بود ، نشان می دهد که سرمایه گذاران انتظار داشتند P& G رشد واقعی درآمد را در مسافت طولانی ایجاد کند. بیش از نیمی از سرمایه گذاری در بازار P& G این انتظارات را در مورد چشم انداز رشد شرکت منعکس می کند. در زمان اعلامیه ژیلت ، ارزش سازمانی P& G به دلیل عملکرد فعلی برابر با جریان نقدی 5. 6 میلیارد دلاری تقسیم بر 8 ٪ هزینه سرمایه خود بود و 70 میلیارد دلار به دست آورد. ارزش باقیمانده 87 میلیارد دلاری شرکت ، تقریباً 55 ٪ از 157 میلیارد دلار در کل ، انتظارات رشد سرمایه گذاران را منعکس می کند. در مقابل ، چهار سال پیش (هنگامی که استفاده از داده های ژوئیه 2000 در فرمول دائمی ، ارزش شرکت 85 میلیارد دلار ، WACC نزدیک به 7. 7 ٪ و جریان نقدی برای 12 ماه گذشته 5 میلیارد دلار بود) ، سرمایه گذاران انتظار داشتند که این شرکت باشدرشد فقط 1. 7 ٪ و کمتر از 25 ٪ از ارزش بازار را می توان به انتظارات در مورد رشد نسبت داد. این بدان معناست که سرمایه گذاری در رشد بیش از 90 ٪ از بیش از 70 میلیارد دلار افزایش ارزش شرکت P& G را تحویل داده است ، در حالی که پیشرفت های عملیاتی بسیار مورد توجه کمتر از 10 ٪ بوده است.

Procter & Gamble برای بالا بردن عملکرد قیمت سهام طی چهار سال گذشته چه کاری انجام داد؟در حالی که این کار چندین درس بزرگ (و پرقدرت) از جمله Clairol و Wella را اجرا کرد ، منبع واقعی ارزش افزوده P& G احتمالاً تعهد مجدد شرکت به نوآوری محصول و موفقیت آن در ایجاد سیستم عامل های تجاری بزرگتر بود. یک تصویر خوب ، گسترش شرکت از تجارت مراقبت از دهان و دندان خود است که در ابتدا توسط نوآوری ارگانیک در Whitestrips Crest هدایت می شد و سپس با دستیابی کوچک Spinbrush دکتر جان تقویت می شد ، که درآمد آن P& G به لطف ارتباط با بازاریابی خود توانست به طرز چشمگیری رشد کند. ایجاد دسته بندی محصولات جدید اضافی ، مانند آقای Clean Autodry Carwash ، همچنین به عنوان یک شرکت رشد به Luster P& G اضافه شد.

نتایج حاصل از محاسبات RVG نشان می دهد که P& G باید در همان مسیر ادامه یابد. اگر P& G فقط با یک امتیاز واحد حاشیه شرکت ترکیبی را بهبود بخشد ، نتیجه آن حدود 7. 35 میلیارد دلار ارزش سهامدار اضافه شده خواهد بود - یک افزایش جامد نزدیک به 5 ٪ به کل ارزش شرکت. اما اگر مدیریت بتواند بازار را متقاعد کند که انتظار رشد درآمد اضافی از P& G را داشته باشد ، این شرکت بیش از 52 میلیارد دلار ارزش سهامدار اضافه شده ایجاد می کند - ارزش شرکت فعلی را با 34 ٪ کامل تقویت می کند. RVG 7. 2 به این معنی است که P& G باید 7. 2 امتیاز از حاشیه عملیاتی اضافی را کسب کند (به این شرکت حاشیه عملیاتی 25 ٪) برای ارائه مزایای تنها یک نقطه رشد دیگر. این یک چالش بزرگ ، اگر غیرممکن نباشد ، تشکیل می دهد. ارائه ارزش از طریق افزایش انتظارات رشد به وضوح گزینه ساده تر است.

بنابراین ، در مقابل آن ، دستیابی به ژیلت مانند یک حرکت در جهت اشتباه به نظر می رسد. قیمت سهام Gillette مهندسی معکوس درست قبل از کسب نرخ رشد تعبیه شده 3. 1 ٪ ، بیش از یک امتیاز کامل پایین تر از نرخ موجود P& G است. با این حال ، اگر انتظارات فعلی از رشد ژیلت ضعیف باشد ، ارزش باز کردن آن از افزایش آن انتظارات چیزی نیست. به لطف حاشیه سود و جریان پول در حال حاضر قوی شرکت ، ژیلت دارای RVG 10. 4 ، بیش از سه امتیاز بالاتر از P& G است. یک نکته دیگر از رشد بیش از 20 میلیارد دلار به ارزش سازمانی ژیلت اضافه می کند - تقریباً چهار برابر حق بیمه اسمی 5 میلیارد دلار. به عبارت دیگر ، اگر P& G بتواند مهارت های بازاریابی خود را برای افزایش رشد از عملیات ژیلت تنها با یک سوم از درصد درصد اعمال کند - با توجه به موفقیت این شرکت با عملکرد خود ، این معامله برای سهامداران P& G پرداخت می کند. و البته این ، مزایای حاشیه ای را که P& G می تواند با از بین بردن افزونگی در هر دو شرکت پس از اتمام معامله ، به راحتی از این معامله خارج شود ، در نظر نمی گیرد. در واقع ، اگر P& G حاشیه ها را فقط با یک امتیاز بهبود بخشد و 2 میلیارد دلار ارزش آن را تحویل دهد ، پس تمام کارهایی که برای پوشش حق بیمه کسب آن باید انجام شود ، کمتر از 0. 2 ٪ در سال رشد اضافی ، به ارزش 3 میلیارد دلار است.

Procter & Gamble همچنین یک تصویر برجسته از مزیت دیگر رشد را ارائه می دهد - که تأثیر چند برابر بر ارزش دارد. ارزش دو نقطه رشد اضافی تقریباً سه برابر ارزش نقطه اول است. این مورد در مورد حاشیه نیست ، جایی که مقدار دو نقطه اضافی فقط دو برابر مقدار یک امتیاز است ، مقدار سه نقطه اضافی سه برابر مقدار یک امتیاز و غیره است. به عبارت دیگر ، افزایش در رشد تأثیر ترکیبی بر ارزش دارد در حالی که پیشرفت در حاشیه دارای یک اثر خطی است. برای تمام تبلیغات مربوط به ابتکارات کاهش هزینه و کارآیی آن (چه قبل و چه بعد از اعلامیه ژیلت) ، ادامه سرمایه گذاری P& G در ظرفیت رشد و نوآوری عامل واقعی ایجاد ارزش در شرکت خواهد بود.

Exxon Mobil.

این شرکت نزدیک به 250 میلیارد دلار فروش جهانی مرتبط با انرژی دارد، از جمله یک بخش مواد شیمیایی که به اندازه دوپونت است. با وجود اینکه رشد درآمد اکسون موبیل کمتر از میانگین سایر شرکت‌های بزرگ نفتی بوده است، طی دوره‌های زمانی طولانی، بازده کل سهامداران از هر دو شاخص داو و اس اند پی فراتر رفته است. من تخمین می زنم که هزینه سرمایه شرکت حدود 7. 2٪ است - تقریباً یک نقطه کمتر از P& G، حتی اگر اکسون موبیل اساساً از هیچ بدهی برای کاهش هزینه سرمایه خود استفاده نمی کند. ارزش شرکت حدود 260 میلیارد دلار است.

برآورد جریان نقدی پایدار اکسون موبیل، محدوده ای برای نرخ رشد تعبیه شده شرکت 1. 8 درصد به دست می دهد. من دریافتم که کمتر از 25 درصد ارزش اکسون موبیل ناشی از انتظارات رشد آتی است. این نتایج تصویر شرکتی با جریان نقدی بسیار قوی را تقویت می کند که درآمد خود را به آرامی اما به طور مداوم از طریق نظم و انضباط شدید پایین رشد کرده است.

سهامداران به وضوح از تمرکز مداوم بر روی خط پایین سود می برند. ارزش هر نقطه بهبود حاشیه حدود 28. 5 میلیارد دلار در ارزش سهامداران است که تقریباً 11 درصد افزایش ارزش شرکت را نشان می دهد. اما اگر شرکت انتظارات رشد سرمایه گذاران را افزایش دهد، سهامداران سود بیشتری خواهند برد. محاسبات من نشان می‌دهد که انتظارات از یک نقطه رشد شرکتی نزدیک به 59 میلیارد دلار ارزش دارد که 22. 5 درصد به ارزش شرکت اضافه می‌کند. بنابراین ارزش نسبی رشد اکسون موبیل 2. 1 است. دو نقطه رشد اضافی بیش از 150 میلیارد دلار به ارزش سهامداران اضافه می کند، نزدیک به 60 درصد افزایش - یک بار دیگر نشان می دهد که چگونه افزایش رشد ارزش فزاینده ای دارد.

اکسون موبیل نباید یک شبه خط‌های خود را تغییر دهد و قطعاً نباید از برتری عملیاتی دور شود، اما این شرکت به وضوح می‌تواند یک هدف رشد را به معیارهای مدیریت اصلی خود اضافه کند. شاید به همین دلیل است که لی ریموند، رئیس اکسون موبیل اخیراً گفته است که می خواهد نرخ رشد شرکت را به حدود 3 درصد برساند. ارتقای عملکرد رشد به میزان 1. 2 امتیاز به ارزش سهامداران معادل تقریباً سه نقطه بهبود حاشیه کمک می کند - با توجه به اینکه حاشیه سود عملیاتی فعلی شرکت 12 درصد در حال حاضر برای بخش سالم است، رشد را به یک گزینه قانع کننده تبدیل می کند.

کلاگ.

تجزیه و تحلیل RVG از Kellogg یک مورد قابل توجه از تلاش استراتژیک بالقوه نادرست توسط غول غلات و میان وعده را نشان می دهد. طی یک سال گذشته ، قیمت سهام این شرکت 20 ٪ افزایش یافته است ، و به راحتی از رقبای خود بهتر عمل می کند. این سود با سرمایه گذاری Kellogg از زمان و تلاش برای بهبود عملیات هدایت شده است.

همانطور که به نظر می رسد چشمگیر است ، این عملکرد باید در چشم انداز قرار گیرد. قیمت سهام این شرکت فقط به جایی است که حدود پنج سال پیش پس از چند سال صخره ای بود. علاوه بر این ، فرمول RVG نشان می دهد که Kellogg به سختی 0. 4 ٪ از رشد سالانه را که در انتظارات سهامدار ایجاد شده است - حتی پس از بهبود در قیمت سهم. در نتیجه ، 91. 5 ٪ از سرمایه گذاری بازار Kellogg را می توان با جریان نقدی در حال حاضر تولید کرد و تنها 8. 5 ٪ به انتظارات رشد مربوط می شود. بدیهی است ، سرمایه گذاران Kellogg این شرکت را به عنوان یک سهام رشد نمی دانند.

ادامه محاسبه RVG نشان می دهد که یک نقطه اضافی از حاشیه عملیاتی به ارزش 1. 05 میلیارد دلار برای Kellogg است ، و این افزایش 6. 2 ٪ قابل احترام در سرمایه گذاری در بازار است. اما این تعداد در مقایسه با 5. 3 میلیارد دلار ارزش اضافی که با یک نقطه رشد ایجاد می شود ، حاکی از افزایش 31. 3 ٪ ارزش بازار و RVG 5. 04 است.

این عدم تطابق بین ایجاد ارزش بالقوه شرکت از رشد و انتظارات بازار نشان می دهد که با استراتژی شرکت چیزی غیرقابل توصیف است. Kellogg به دلیل استراتژی "حجم به ارزش" خود برای به روزرسانی به محصولات با حاشیه بالاتر مورد تحسین قرار گرفته است. برای کاهش ظرفیت اضافی ؛و برای تقویت تحویل مستقیم فروشگاه (DSD) ، به ویژه از طریق کسب Keebler. اما به نظر می رسد که سرمایه گذاران بر این باورند که Kellogg بیش از آنچه که ظرفیت رشد را تقویت کرده است ، عملیات را تقویت کرده است. این شرکت برای ارائه یک داستان رشد قانع کننده تر برای سرمایه گذاران ، باید اهرم های رشد تحقیق و توسعه ، ترکیب محصول و توزیع نوآورانه را مجدداً مجدداً مجدداً انرژی بخشد.

تجزیه و تحلیل RVG به شرکت ها می گوید نه تنها چه زمانی باید در رشد سرمایه گذاری کنند ، بلکه در چه زمانی نیز شرکت نمی کنند. EDS یک بازیکن 21 میلیارد دلاری در صنعت فناوری اطلاعات و پردازش تجارت است ، از لحاظ تاریخی یک بخش رشد است که توسط اقتصاد مقیاس و دامنه در مدیریت شبکه های پیچیده و جغرافیایی پراکنده هدایت می شود.

مدیرعامل مایکل جردن اخیراً هنگامی که برنامه ای برای کاهش 20،000 شغل به عنوان بخشی از ابتکار عمل برای اصلاح ساختار هزینه شرکت را 20 ٪ اعلام کرد ، جنجال برانگیز را نادیده گرفت. منتقدین استدلال می كنند كه هزینه تهاجمی هزینه باعث اختلال در توانایی شرکت در رقابت در بازار رشد در برابر امثال Accenture و IBM Global Solutions می شود. همانطور که یکی از تحلیلگران صنعت اظهار داشت ، "در تجارت خدمات ، افراد شما دارایی های شما هستند ... بنابراین [اردن] شانس او را برای رشد آینده کاهش می دهد ... به نظر نمی رسد او درک کند که در چه شغلی است."

با این حال ، سرمایه گذاران مخالف هستند. علی رغم افزایش قیمت سهم به دنبال کاهش هزینه اردن ، سرمایه گذاران هنوز انتظار ندارند که این شرکت بتواند بسیار رشد کند. نرخ رشد ضمنی فقط 0. 2 ٪ در سال است. این بدان معناست که 98 ٪ از ارزش بازار EDS را می توان به سود غالب و جریان نقدی نسبت داد. این واقعیت که این شرکت در یک صنعت پرخاشگر شرکت می کند هیچ تاثیری در درک بازار از EDS ندارد. با مراجعه به آینده ، این شماره ها نشان می دهد که EDS می تواند حدود 1. 45 میلیارد دلار در کلاه بازار برای یک نقطه اضافی از بهبود حاشیه عملیاتی به دست آورد ، در مقایسه با 1 میلیارد دلار برای یک نقطه رشد اضافی ، حاکی از RVG 0. 69 است.

EDS ، اعداد نشان می دهد ، از جمله شرکت هایی است که نیاز به کسب حق رشد دارند. این شرکت دارای حاشیه عملیاتی نازک (حدود 3. 5 ٪ از فروش) و هزینه نسبتاً بالایی از سرمایه در مقایسه با نرخ رشد تعبیه شده خود است. بدون افزایش اولین حاشیه و جریان نقدی و ایجاد یک مدل رشد مقیاس پذیر ، EDS خطرات را برای از بین بردن ارزش سهامداران با تلاش برای رشد درآمدها از بین می برد. من تخمین می زنم که EDS برای دستیابی به RVG از 1 باید حدود دو و نیم نقطه از حاشیه اضافی اضافه کند ، که در این مرحله یک استراتژی متعادل از رشد و بهبود سود مناسب خواهد بود. اردن در مسیر صحیح است ، اما او بیشتر می رود. مهمترین چالش های وی ، تغییر تعصب شرکت در سرمایه گذاری در رشد است.

رانندگان RVG

رانندگان RVG یک شرکت چیست؟به عنوان مثال ، چرا RVG Exxon Mobil فقط 2. 1 است در حالی که Procter & Gamble 7. 2 است؟RVG های مختلف ناشی از تغییرات در چهار حوزه کلیدی است: حاشیه ، شدت سرمایه ، نرخ رشد مورد انتظار در مقابل هزینه سرمایه و تأثیر هم افزایی هر سه این عناصر. دانستن رانندگان RVG شما در مقایسه با سایر شرکت ها می تواند بر انتخاب های استراتژیک شما تأثیر بگذارد.

راننده اول حاشیه است. رشد نمی تواند ارزش ایجاد کند مگر اینکه سودآور باشد. P& G با متوسط حاشیه عملیاتی 18 ٪ ، نسبت به Exxon Mobil مزیت روشنی دارد که دارای 12 ٪ حاشیه است. اگر هر دو شرکت بدون کاهش حاشیه خود رشد کنند ، هر نقطه رشد برای P& G از آنچه برای Exxon Mobil خواهد بود ، ارزشمندتر خواهد بود. محاسبات من نشان می دهد که اثر حاشیه عملیاتی به تنهایی 1. 49 نقطه تفاوت بین شماره RVG دو شرکت را تشکیل می دهد.

منبع دیگر تفاوت بین RVG های دو شرکت این است که تجارت Procter & Gamble از Exxon Mobil's کمتری سرمایه دارد و به سطح پایین سرمایه در گردش نیاز دارد (تبدیل جزر و مد به جزر و مد مایع بسیار کمتر از ساختن یک دکل نفتی در خلیج مکزیک است.). بنابراین ، برای به دست آوردن یک نقطه رشد اضافی نسبت به هزینه Exxon Mobil ، Procter & Gamble کمتر است. با محاسبه من ، اثر شدت سرمایه به این معنی است که تجارت P& G 0. 023 دلار بیشتر پول نقد در هر دلار فروش نسبت به Exxon Mobil ایجاد می کند. این به 0. 78 نقطه اضافی RVG تبدیل می شود.

سومین عامل مورد علاقه Procter & Gamble این است که نرخ رشد مورد انتظار نسبت به هزینه سرمایه خود را دارد ، و این باعث می شود نرخی که در آن جریان نقدی آینده به ارزش تخفیف می یابد ، کاهش می یابد. بنابراین ، حتی اگر هزینه سرمایه Exxon Mobil 0. 9 درصد پایین تر از P& G باشد ، طبق تخمین من ، نرخ رشد مورد انتظار آن - یعنی سطح رشد که سرمایه گذاران معتقدند پایدار است - 2. 6 درصد امتیاز پایین تر است. این بدان معنی است که جریان نقدی Exxon Mobil با نرخ سود خالص بزرگتر از P& G تخفیف می یابد. از نظر RVG ، این ارزش 1. 38 امتیاز برای P& G است.

در محاسبه تأثیر این سه عامل ، من فقط متغیر مورد بررسی را در هر مورد تغییر دادم. بنابراین در تخمین ارزش نرخ تخفیف پایین تر ، به عنوان مثال ، من حاشیه بالاتری را فرض نکردم ، که به من اجازه می داد تا تأثیر آن را بر ارزش آن متغیر جدا کنم. اما این محاسبات فردی این واقعیت را نادیده می گیرد که هم افزایی قابل توجهی بین سه عامل وجود دارد. این هم افزایی ها عامل چهارمین متمایز RVG های دو شرکت را نشان می دهد. این واقعیت که P& G از حاشیه عملیاتی بالاتری به علاوه شدت دارایی پایین تر به علاوه نرخ تخفیف خالص پایین تر برخوردار است ، ارزش ترکیبی این مزایا را بیشتر از مجموع قطعات آنها می کند. اگر یک شرکت بتواند حاشیه عملیاتی بالاتری را با نرخ تخفیف بالاتر با رشد پایین تر سرمایه گذاری کند ، حاشیه بالاتر با ارزش تر است. برای تعیین ارزش هم افزایی بین نرخ تخفیف پایین تر و نرخ رشد بالاتر ، من تأثیر را بر ارزش تغییر هر دو متغیر با هم محاسبه کردم و سپس اثر دو تغییر واحد را که قبلاً تخمین زده بودم ، کم کردم. من همین تمرین را برای برآورد ارزش هم افزایی نرخ تخفیف پایین تر و شدت سرمایه و هم افزایی بین شدت سرمایه و رشد انجام دادم. سرانجام ، من اساساً از همان رویکرد برای برآورد ارزش هم افزایی هر سه عامل در حال تغییر با هم استفاده کردم. من تخمین زده ام که هم افزایی خالص در بین مزایای خاص اقتصادی P& G 1. 5 امتیاز اضافی به مزیت RVG خود دارد.

رد تجارت رشد و فروش

در حال حاضر باید واضح باشد که ، برای اکثر شرکت ها ، سرمایه گذاری در رشد ارزش سهامدار بیشتری را نسبت به کاهش هزینه ایجاد می کند. بنابراین چرا شرکت های بیشتری با تهاجمی استراتژی های رشد را دنبال نمی کنند؟

بخشی از دلیل ، به وضوح ، چیزی است که من در ابتدای این مقاله به آن اشاره کردم: تعداد کمی از مدیران یک اندازه گیری روشنی از ارزش نسبی شرکت های خود از رشد دارند. و این بسیار بعید است که بسیاری از آنها بسته های جبران خسارت هایی را که با اهداف رشد سودآور مرتبط هستند ، داشته باشند. دلیل دیگر این است که شرکت هایی که از طریق نظم و انضباط مالی به دست آورده اند ، حق رشد را دارند ، اغلب فاقد مهارت های مدیریتی برای سرمایه گذاری در رشد هستند. هرکسی که سعی کرده است یک شرکت رو به زوال را بچرخاند ، دست اول را می داند که گرفتن هزینه ها چالش برانگیز است ، اما هنوز هم بسیار ساده تر از احیای رشد است که اجرای آن سخت تر است و به مهارت های مختلفی نیاز دارد.

به هر دو دلیل ، شرکت ها اغلب در تخصیص کیفیت و کمیت منابع به برنامه های رشد ناکام هستند. این یک پویا شرور را فعال می کند. اگر برنامه های رشد به طور هدفمند و با جدیت تحت توجه مدیریت سطح بالا دنبال نشوند ، اعتماد به نفس در برنامه ها از بین می رود ، و سازمان یک پایه تجربه محکم ایجاد نمی کند. در نتیجه ، پروژه های رشد نتوانند وعده های خود را تحقق بخشند و این تصور را تقویت می کنند که رشد سودآور برای دستیابی به آن بسیار دشوار است. من اغلب می شنوم که مدیران عامل ابراز تسکین می دهند که آنها بهترین افراد خود را به برنامه های رشد ناکام شرکت هایشان اختصاص ندادند ، و نه متوجه ماهیت خود تحقق بخش تصمیم می گیرند.

اما تجربه من به عنوان یک مدیر ارشد نشان می دهد که یک مانع سوم ، حتی عمیق تر ریشه برای رشد سودآور وجود دارد. این اعتقاد گسترده ای است که مدیران باید بین رشد و سودآوری انتخاب کنند ، که این دو هدف به نوعی ناسازگار هستند. مانند بسیاری از اعتقادات ناشایست ، یک عنصر حقیقت در این ایده وجود دارد. این دو هدف اغلب در کوتاه مدت با هم برخورد می کنند. به عنوان مثال ، اگر یک کارخانه جدید بسازید ، به ویژه در یک بازار جغرافیایی جدید ، واقعاً مسلم است که بازده شما برای سرمایه برای چندین سال کم خواهد بود. جای تعجب آور نیست که مدیران تحت فشار برای تولید تعداد سه ماهه خوب ، متوجه می شوند که سود و رشد باعث ایجاد بسترهای ناراحت کننده می شود.

برای رسیدن به پایین موضوع ، من عملکرد شرکت را در تعدادی از صنایع که با این تصور که شرکت ها باید برای رشد تجارت داشته باشند ، تجزیه و تحلیل کرده ام. بیایید از نزدیک به یکی از این صنایع نگاه کنیم-مواد شیمیایی خاص ، یک تجارت بالغ و با رشد آهسته. همانطور که نمایشگاه "رشد و عملکرد در مواد شیمیایی تخصصی" نشان می دهد ، سودآوری و رشد لزوماً اهداف متناقض نیست. بسیاری از شرکت ها در هر دو مورد عملکرد خوبی دارند. به عنوان مثال ، والسپار ، یک شرکت پوشش صنعتی و مصرف کننده با تکنولوژی بالا ، در حالی که EVA مثبت را حفظ می کند ، تقریباً 14 ٪ در سال سود کسب کرده است (که عمدتا توسط حاشیه قوی هدایت می شود). علاوه بر این ، تمام شرکت هایی که در رشد موفق شده اند ، سودآوری خوبی را حفظ کرده اند. به عبارت دیگر ، هیچ شرکتی در این مطالعه مجبور نبود سودآوری قابل قبول را برای رشد فدا کند.

رشد و عملکرد در مواد شیمیایی تخصصی

این مفهوم گمراه کننده مبنی بر اینکه شرکت ها باید حاشیه رشد را قربانی کنند ، می تواند پیامدهای فاجعه بار برای شرکت هایی که به دنبال ایجاد ارزش بلند مدت هستند ، داشته باشد. این نمودار نشان می دهد که حتی در یک صنعت بالغ و با رشد آهسته مانند مواد شیمیایی تخصصی ، سودآوری و رشد می تواند دست به دست هم دهد.

من به عملکرد انواع شرکتهای شیمیایی تخصصی از نظر نرخ رشد و حاشیه آنها نگاه کردم. من میانگین رشد سالانه پنج ساله EBITDA (پروکسی معمول برای جریان نقدی) را از یک طرف بررسی کردم ، و EVA ، که عمدتا حاشیه را منعکس می کند (از آنجا که شدت دارایی و هزینه سرمایه حتی در یک دوره 5 ساله نسبتاً پایدار است)از سوی دیگر. همانطور که این نمودار نشان می دهد ، شرکت هایی مانند والسپار و اوری به دلیل حاشیه های قوی قادر به رشد و حفظ EVA مثبت بودند. علاوه بر این ، هیچ شرکتی در ازای رشد مجبور به سودآوری زیر مجموعه نبود. به ویژه جالب توجه شرکت ها در ربع فوقانی سمت چپ نمودار (با رشد خوب اما سودآوری ضعیف) ، بر خلاف چندین نوازنده بالا در ربع فوقانی راست (با رشد خوب و سودآوری).

این نمایشگاه نشان می دهد که تعدادی از شرکت ها تصمیم گرفتند در ازای حاشیه بهتر از رشد خودداری کنند. تجزیه و تحلیل عملکرد قیمت سهام آنها نشان می دهد که این شرکت ها به دلیل این انتخاب به طور کلی توسط بازارها مجازات می شدند. به عنوان مثال ، Lubrizol به طور مداوم حدود 3. 5 امتیاز بالاتر از هزینه سرمایه خود دارد. شما انتظار دارید که Lubrizol دارای ارزیابی نسبتاً بالایی در بازار باشد ، اما در واقع آن را به همان ارزش چند برابر با Eastman ، یکی از عقب مانده ها با رشد پایین و حاشیه پایین حمل می کند. این امر بر این است که یک بار دیگر تأکید می کند که سرمایه گذاران چقدر اهمیت ، اگر نه مدیران ، بر رشد قرار می گیرند.

تعادل رشد و حاشیه

بنابراین ، استراتژی یا تصمیم گیری در مورد رشد یا تمرکز بر حاشیه ها نیست. برای ایجاد بیشترین ارزش برای سهامداران ، شرکت ها باید برای دستیابی به تعادل مناسب بین کنترل هزینه و درآمدهای رو به رشد ، استراتژی های بلندپروازانه تر و مبهم تر را تعریف کنند. چارچوب RVG می تواند به مدیران کمک کند تا در این تعادل دست یابند. مورد یک پخش کننده پیشرو در نرم افزار سازمانی را که اخیراً توصیه کرده ام در نظر بگیرید.

RVG 3. 5 نشان داد که بازار در حال انجام این شرکت به عنوان یک سرمایه گذاری در رشد است. اما در تجزیه و تحلیل RVG خود ، این شرکت فهمید که انتظار رشد 5 ٪ در قیمت سهام خود از ظرفیت نزدیک مدت خود برای رشد ارگانیک فراتر رفته است. هنگامی که بازار دید که این شرکت در واقع حق رشد را به دست نیاورد ، فروپاشی قیمت سهم اجتناب ناپذیر بود. برای دستیابی به رشد لازم برای حفظ قیمت سهام خود ، این شرکت برای ساختن یک بستر رشد محکم نیاز داشت. مدیران فهمیدند که این مشکل تا حد زیادی ناشی از این واقعیت است که ساختار هزینه تحقیق و توسعه شرکت با هزینه های پشتیبانی بالا مورد نیاز برای حفظ و خیاط محصولات قدیمی تر نفخ شده است. این امر مانع از ایجاد جریان سریع محصولات جدید شد. بنابراین این شرکت برای کاهش هزینه های تحقیق و توسعه و تسریع در تجاری سازی محصولات جدید اقدامات لازم را انجام داد. این تغییرات نه تنها نرخ رشد ارگانیک هدف را 7 ٪ ایجاد کرده است - که قیمت سهام را 15 ٪ افزایش می دهد - قابل دستیابی است ، آنها همچنین با فشار دادن RVG به 3. 8 از طریق یک تجارت کارآمد ، ارزش رشد آینده را افزایش داده اندمدل.

تعیین تعادل بین مدیریت هزینه و رشد درآمد نیز باید در سطح محصول انجام شود. در اینجا دوباره چارچوب RVG می تواند کمک کند. یک ابزار تحلیلی مخصوصاً مفید ، نقشه معادل ارزش (VEM) است که به مدیران این امکان را می دهد تا ببینند که چگونه محصولات مختلف برای حفظ یا افزایش قیمت سهم شرکت مدیریت می شوند.

VEM برای شرکت نرم افزاری در مثال ما در نمایشگاه "نقشه معادل سازی ارزش" نشان داده شده است. محصولات با توجه به رشد پیش بینی شده و حاشیه عملیاتی که ارائه می دهند ، روی نقشه قرار می گیرند. خطوط مورب ، یا منحنی های هم ارزی ارزش (VEC) ، ترکیبات حاشیه و نرخ رشد را نشان می دهند که مقادیر داده شده را برای قیمت سهام شرکت ارائه می دهند. شیب خط RVG است و به شما می گوید چند نقطه حاشیه از نظر ارزش با یک نقطه رشد معادل است. خط جامد منحنی معادل ارزش برای قیمت سهام فعلی شرکت نرم افزار و RVG است ، و خط نقطه ای ترکیبی را نشان می دهد که اهداف شرکت از قیمت سهام را 15 ٪ بالاتر و نرخ رشد 7 ٪ بر خلاف 5 ٪ نشان می دهد. بشر

نقشه هم ارزی ارزش

شرکت ها می توانند از نقشه معادل ارزش استفاده کنند تا درک کنند که چگونه بخش های فردی از مشاغل خود نسبت به اهداف استراتژیک شرکت ، حاشیه و رشد را متعادل می کنند. همچنین می تواند بینشی در مورد پتانسیل ایجاد ارزش فرصت های تجاری جدید ارائه دهد.

در مثال شرکت نرم افزاری که در اینجا نشان داده شده است ، مدیران با ترسیم رشد پیش بینی شده خود و حاشیه های عملیاتی که ارائه می دهند ، محصولات را روی نقشه قرار می دهند. خطوط مورب یا منحنی های هم ارزی ارزش ، ترکیبات مختلف حاشیه و نرخ رشد را نشان می دهد که مقادیر با ارزش برای سهام شرکت و RVG را ارائه می دهد. همانطور که در این نمایشگاه نشان داده شده است ، محصولات A و E دارای شکاف های ارزش جدی هستند. اگر این خطوط محصول برای کمک به ارزش در سبد شرکت کمک کنند ، مدیران باید مداخله کنند. معرفی محصول F ، با نرخ رشد جذاب خود ، قیمت سهم شرکت را به طرز چشمگیری بهبود می بخشد.

همانطور که نمودار نشان می دهد ، از پنج خط اصلی تولید شرکت نرم افزاری ، محصولات A و E دارای شکاف ارزش جدی هستند و برای این شرکت مخرب هستند. اگر این خطوط محصول به ارزش خنثی و در نهایت مشارکت کنندگان با ارزش بالاتر تبدیل شوند ، مدیران باید مداخله کنند.

تجزیه و تحلیل VEM همچنین می تواند به مدیران کمک کند تا درک کنند که چگونه فرصت های جدید شغلی بر قیمت سهم تأثیر می گذارد. محصول F را در نمایشگاه در نظر بگیرید. در 3. 25 ٪ ، این محصول بالقوه دارای حاشیه زیر متوسط برای شرکت است ، اما نرخ رشد اساسی بسیار جذاب است. اگر شرکت بخواهد در F سرمایه گذاری کند و خطوط محصول A و E را به همان سطح B ، C و D وارد کند ، می تواند به افزایش قیمت سهم بیش از 15 ٪ ، هدف نزدیک مدت شرکت برسد. با ادامه به روزرسانی رشد ارگانیک نمونه کارها به حداقل 7 ٪ در سال و با استفاده از جریان پول نقد قوی خود برای دستیابی به مشاغل مکمل ، این شرکت باید بتواند با گذشت زمان افزایش بیشتری در قیمت سهم داشته باشد. در حال حاضر ، این شرکت در حال راه اندازی محصول F به صورت هماهنگ با بهبود عملکرد محصول است و در حال حاضر شاهد افزایش 15 درصدی قیمت سهام بوده است.• • •

ارزش نسبی چارچوب رشد باید بخشی از کیت ابزار استراتژیک هر مدیر برتر باشد. تجزیه و تحلیل RVG می تواند به مدیران درک صحیحی از سهامداران آنها انتظار داشته باشد که از آنها انتظار داشته باشند که انرژی خود را متمرکز کنند و یک کارت گزارش بر عملکرد خود داشته باشند. به ویژه ، این به مدیران کمک می کند تا از تله دست کم گرفتن پتانسیل رشد به عنوان منبع ارزش جلوگیری کنند. دستیابی به یک نقطه از رشد پایدار ممکن است دستیابی به حاشیه شرکت شما سخت تر باشد ، اما همانطور که بسیاری از شرکت ها پیدا کرده اند ، بیشترین سود معمولاً با سریعترین رشد همراه است. وقت آن است که ما این ایده را پایان دهیم که این دو ناسازگار هستند.

دستیابی به یک نقطه رشد پایدار ممکن است دستیابی به حاشیه شرکت شما سخت تر باشد ، اما بیشترین سود معمولاً با سریعترین رشد همراه است.

التداول المالي...
ما را در سایت التداول المالي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سیروس ابراهیم‌زاده بازدید : 44 تاريخ : جمعه 4 فروردين 1402 ساعت: 18:12